Friday, January 31, 2014

من می گویم " انف" شما نگویید " انف " بگویید " انف "

دو لطیفه  ی آموزنده  . 
من می گویم  " انف"  شما نگویید " انف "  بگویید "  انف "  
گفته می شود معلمی بود که بدلیل اینکه مشکل لکنت زبان داشت در ست نمی توانست که حرف " الف " را بیان کند ومی گفت " انف "  اما موقع  تکرارش از سوی دانش آموزان که  می شنید اینان می گفتند  " انف " آنگاه معلم از کوره بدر می رفت و  بشدت عصبی می شد و با صدای بلند  خطاب به دانش آموزان تأکید می کرد من می گویم  " انف"  شما نگویید " انف "  بگویید "  انف "  ولی باز از دانش آموزان جواب  " انف " می شنید و بیشتر عصبانی می شد وفریاد می زد من که گفتم  که نگویید  "انف " بگویید  "انف " بگویید "  انف " ولی ! چرا بازهم می گویید  " انف " ؟ البته معلم بیچاره نمی دانست که مشکل نه از دانش آموزان که ازخودش می باشد. ناگفته نماند حتماً شما  هم کم وبیش لابد تجربه از  اینگونه معلم ها و مشکل لکنت زبان شان  تجربه و آشنایی دارید ، کما اینکه مردم ایران  بیش از 3 دهه است که با  مشکل مشابه ولی فقیه مستبد همکاره وغیر پاسخگو مواجه  هستند .
موعظه ملا!
اما مورد دوم ملایی بر سر منبر مشغول خطابه خوانی و پند و اندرز  دادن بود وخطاب به پا منبری هایش می گفت اگر چنانچه روزی کودک شما وسط فرش حال خانه تان ادرار نمود باید آن قسمت فرش  که نجس شده را قیچی کنید .موقعی که بازگشت به خانه با تعجب مشاهده کرد که وسط فرش توی حال خانه اش دایره وار کنده شده است . ناگهان برافروخت و با عصبیت عیال را صدازد و سئوال کرد که چرافرش خانه سوراخ شده است؟ عیال جواب داد که مشغول آشپزی بودم  که متوجه نشدم بچه روی قالی جیش کرده است . از سوی دیگر چون امروز در مسجد پای وعظ منبر تو بودم  که موعظه کردی هرگاه بچه تان روی قالی خانه کار خرابی کرد ، باید چکار کنید .بنابراین  یاد فتوا  یا  نصیحت تو افتادم و آن را اطاعت وبرجای آوردم . پس از شنیدن پاسخ عیال ،ملابیشتر عصبی شد و بلندتر فریاد زد ای عوام من آن را برای پامنبریان گفتم ونه برای عیال خانه که فرش قیمتی خانه را سوراخ کند.
بدون شک همه ما اگرنه روزانه که بدفعات شاهد چنین تناقض گویی های دو یا چند گانه از سوی دوستان وخیلی از مدعیان بوده ایم . به ویژه اینکه چند روز دیگر در 22 بهمن  35 سال  از سال روز عمر رژیم ضد بشر ولایت فقیه خمینی شیاد  سپری می شود  که ملت ایران روزانه  شاهد چنین تناقض گویی وعوامفریبی ووعده وقول های وارونه بوده اند.می شود.12 بهمن - 92


تصاویر "صداقت آمریکایی 2" هم منتشر شد.

در ادامه شکست 24خرداد 92 و واگذاری  پست ریاست جمهوری از مدعیان اصول گرایان حامی خامنه ای وپاسداران به روحانی وائتلاف مدعیان اصلاح طلب با رفسنجانی  شیوه ی تبلیغات رقابتی  رقیب مغلوب هم تغییر کرده است . به ویژه اینکه مقوله  ی آمادگی سرکشی جام زهر توافق هسته ای قوز بالای قوز شده است. چون تبدیل به گفتمان روز میان موافقان ومخالفان توافق هسته ای شده است . بهمین دلیل  است که طراحان  مدعی انقلاب اسلامی که در خدمت خامنه ای و پاسداران  است از موضع ضد آمریکایی فعال شده است و  قسمت دوم موشن گرافیک «صداقت آمریکایی 2» را منتشر کرده است. البته این خانه طراحان مدعی انقلاب اسلامی  پیش از این موشن گرافیک «شمر زمانه‌ات را بشناس» و «صداقت آمریکایی 1» را ساخته بود حالا قسمت دوم موشن گرافیک «صداقت آمریکایی 2» را منتشر کرده است . البته  در توضیح انتشار این موشن گرافیک‌ها گفته شده  در این چند وقت که بحث مذاکرات آمریکایی‌ها با رژیم ولایت فقیه  خامنه ای داغ شده است هر روز شاهد نشان دادن چنگ و دندان پوک و پوشالی آمریکا  هستیم که با ادبیات مضحک «همه گزینه ها روی میز است»  مواجه می باشیم .همچنین خطاب به مقامات آمریکایی افزوده شده  آنچه در  این سیاه بازی آمریکایی‌ها ممکن است مورد غفلت قرار گیرد این است که «اگر شما اینقدر به قدرت چنگ و دندان خود مطمئنید پس چرا با رژیم ولایت فقیه همچون دیگر کشورهای منطقه با منطق تجاوزکارانه و وحشیانه خود برخورد نمی کنید و این همه سال خود و هم پیمانان تان را به زحمت انداخته اید و اکنون همچون شغال پیری که توان ایستادن در مقابل ساده ترین بحران‌های داخلی خود را هم ندارد تلاش مذبوحانه ای برای سرپا نشان دادن خود می‌کنید. بهرحال آنچه در گرافیک موشن صداقت آمریکایی  نمایش داده شده است در اصل اخلال گری در کار دولت روحانی  است که زور زده می شود  با تکیه بر مستندات تاریخی کذایی نشان داده شود که علت این همه تلاش برای مذاکره قدرت ولایت فقیه است نه چیز دیگر . بگذریم  این خانه طراحان تاکنون آثاری را با عنوان «صداقت آمریکایی»، «شمر زمانه‌ات را بشناس»،‌ «با یک گل بهار نمی‌شه»‌، «تهدید تولید ملی» و ... تولید کرده و در سطح شهر تهران در قالب بیلبورد به نمایش گذاشته است که حاشیه هایی را هم به همراه داشت.البته گفته نشده است مجوز نصب این بیلبورد ها از سوی چه نهادی داده شده است؟12 بهمن -92
 
در توضیح انتشار این موشن گرافیک‌ها آمده است: در این چند وقت که بحث مذاکرات آمریکایی‌ها با جمهوری اسلامی ایران داغ شده است هر روز شاهد نشان دادن چنگ و دندان پوک و پوشالی آمریکا با ادبیات مضحک «همه گزینه ها روی میز است» هستیم.
در این میان آنچه در مقابل این سیاه بازی آمریکایی‌ها ممکن است مورد غفلت قرار گیرد این است که: «اگر شما اینقدر به قدرت چنگ و دندان خود مطمئنید پس چرا با جمهوری اسلامی ایران نیز همچون دیگر کشورهای منطقه با منطق تجاوزکارانه و وحشیانه خود برخورد نمی کنید و این همه سال خود و همپیمانانتان را به زحمت انداخته اید و اکنون همچون شغال پیری که توان ایستادن در مقابل ساده ترین بحران‌های داخلی خود را هم ندارد تلاش مذبوحانه ای برای سرپا نشان دادن خود می‌کنید.آنچه در گرافیک موشن صداقت آمریکایی می بینید سعی دارد با تکیه بر مستندات تاریخی نشان دهد که علت این همه تلاش برای مذاکره قدرت انقلاب اسلامی ایران است نه چیز دیگر...»
خانه طراحان انقلاب تاکنون آثاری را با عنوان «صداقت آمریکایی»، «شمر زمانه‌ات را بشناس»،‌ «با یک گل بهار نمی‌شه»‌، «تهدید تولید ملی» و ... تولید کرده و در سطح شهر تهران در قالب بیلبورد به نمایش گذاشته است که حاشیه هایی را هم به همراه داشت.

تصاویر نمایش "بیوه‌های غمگین" در شیراز

به نظر می رسد  با دیدوبازدیدهایی که هنرمندان با روحانی داشته اند که ناشی از آثار وعواقب زهرناشی از توافق هسته ای است  روزنه ای باز شده که  در راستای تبلیغات تاکتیکی  است که بی ربط  به مناسبت با شروع دهه فجر نمی باشد چون  هدف هم دفاع از فلسفه جنگ افروزی موهبت الهی  و انحراف  اذهان عمومی  از اختلاف ورقابت جنگ قدرت وثروت توافق هسته ای  است  . بنابراین سوپاپ اطمینان برای کاهش فضای التهابی و انفجاری جامعه ضروری است .چون درشرایطی که گزارش شده است اجاره بهای آپارتمان در زعفرانیه  ی تهران ماهیانه 10 هزار دلار است تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل که  با دستمزد کارگران زحمت کش اخراج ناشده زیر یک میلیون تومان  است اوضاع چگونه است ؟   در حالی که   گزارش شده است  نمایش تئاتر بیوه های غمگین سالار جنگ، از جشنواره بین المللی تئاتر فجر به کارگردانی شهاب الدین حسین پور و بازیگرانی چون گلاب آدینه و شیرین بینا، در تالار مجتمع فرهنگی هنری حافظ شیراز برگزار شد.  یعنی " سالارجنگ"  نشان می دهد که سایه شوم جنگ موهبت الهی همچنان در آسمان ایران و حیطه ی هنر سنگینی می کند . از سوی دیگر وقتی بازار صیغه داغ است ومجلس هم آن را قانونی کرده است . بنابراین برخی بیوه های جنگی بسیجی مشکل بیوه شدن شان حل می شود . بعلاوه  چرا نمایشنامه ای اجرا نمی گردد تا  به بیوه هایی  اشاره شود  که همسران شان بدلایل واتهامات گوناگون اعدا م شدند یا به قتل رسیده  وکشته شدند یا در جاده های مرگ آفرین و آلودگی هوا وبیماری ایدز واعتیاد و.... جان باختند؟12 بهمن - 92
 
فرارونمایش تئاتر بیوه های غمگین سالار جنگ، از جشنواره بین المللی تئاتر فجر به کارگردانی شهاب الدین حسین پور و بازیگرانی چون گلاب آدینه و شیرین بینا، در تالار مجتمع فرهنگی هنری حافظ شیراز برگزار شد. ادیب حدائق از شیراز تصاویر اجرای نمایش را برای فرارو ارسال کرده است که در ادامه می بینیم:


اجاره آپارتمان در زعفرانیه تهران هر ماه 10 هزار دلار!

 گزارش ناباورانه  و نادر  و عجیب که گفته می شو د بهای اجاره  در منطقه عیان نشین آپارتمان 6 طبقه ی 180 متری در زعفرانیه ی تهران  ماهی 10 هزار دلار آنهم با نرخ دلار  می باشد . سئوال است چه کسانی در ایران قادرند چنین اجاره بهایی  را پرداخت کنند؟ شغل شان چیست و  منیع و میزان در آمدشان چیست که می توانند چنین اجاره ای را ماهانه  پرداخت کنند  که بیش از 30  برابر دستمزد ماهانه ی یک کارگر زحمت کش ومحروم  است ؟  دلیل این فاصله عمیق طبقاتی ناشی از چیست؟  چگونه وعده ی حکومت مستضعفان وپا برهنگان خمینی شیاد  واجرای طرح های مسکن مهر وزیر مسکن احمدی نژاد  و قول واگذاری 1000 متر زمین بهر خانوار ایرانی به اینجا ختم شده است؟ چه نسبتی این اجاره بها  با ادعای رهبر مستضعفان و مسلمین جهان  رهبر ولی فقیه علی خامنه ای  دارد؟ چرا هیچ مسئولی در این مورد پاسخگوی نیست ؟ مگر میزان میانگین  سطح در آمد سرانه مردم ایران چیست که ماهی 10 هزار دلار بهای  اجاره است که حتی قابل مقایسه با اروپا و آمریکا وکانادا واسترالیا و ژاپن نمی باشد ؟ چون گزارش شده است داستان اجاره‌بها و آنچه صاحبخانه می‌گوید بسیار طولانی است و تقریبا بسیاری با آن آشنا هستند. اجاره‌بهای میلیونی و بالا یکی از مشکلاتی است که این روزها بسیاری را نگران و زندگی را برای اقشاری که درآمد کمتری دارند بسیار مشکل و سخت کرده است.در ادامه ی گزارش افزوده شده طرح‌هایی که تا به حال برای کاهش اجاره‌بها انجام شده است نیز تقریبا بی‌ثمر بوده اند؛ برای مثال در اردیبهشت امسال خبری با عنوان «تعیین سقف افزایش 20 درصدی برای اجاره‌بها» منتشر شد که اعلام می‌کرد وزارت مسکن قصد دارد امسال هم طرح تعزیراتی را در بازار اجاره‌بها اجرا کند. دو سال پیش حداکثر نرخ افزایش اجاره 7 تا 9 درصد اعلام و به بنگاه‌های معاملات ملکی ابلاغ شد که بالاتر از این رقم، قرارداد امضا نکنند. برای سال گذشته هم افزایش 15 درصدی در نظر گرفته شد اما عملا در این دو سال حدود 100 درصد به نرخ اجاره مسکن اضافه شد تا این طرح هیچ تاثیری در بازار نداشته باشد.  البته بازهم سئوال است مگر افزایش حقوق کارمندان و دستمزد کار گران  100% افزایش  در سال داشته است؟  یا اینکه مگر در آمد خانوار های ایرانی هم دو برابر در سال می شود؟ بهر حال  در قسمت دیگر این گزارش گفته  شده بر اساس آنچه که مشاورین املاک می‌گویند، برخی از صاحبخانه‌ها اجاره‌بها را به دلار تعیین می‌کنند و دلیل آن را نیز ارسال پول برای بستگان آن‌ور آب نشین یا زندگی در خارج کشور اعلام می‌کنند و برای همین نیازی به ریال یا تومان ندارند. این ملک‌های با اجاره دلاری معمولا خانه‌های ویلایی یا آپارتمان‌های درون مجتمع‌های خاص با امکانات بالا هستند. بهر صورت در بخشی دیگر از این گزارش آمده  یکی از خانه‌های شگفت‌انگیزی که در این آگهی‌ها به چشم می‌خورد آپارتمانی 6 طبقه در زعفرانیه است که 180 متر زیر بنا دارد و از امکانات آن می‌توانیم به سونا و جکوزی اشاره کنیم اما نکته بسیار مهم در مورد این خانه این است که هر ماه باید اجاره‌ای 10 هزار دلاری را پرداخت کرد. این عدد با دلار 2950 تومانی امروز برابر با 29 میلیون و 500 هزار تومان است و افزوده شده  نکته جالب در مورد این خانه به غیر از اجاره‌بهای آن، یک امکان ویژه است؛ مستخدم. این خانه به همراه مستخدم یا پیش‌خدمت اجاره داده می‌شود. گزینه‌ای که در نوع خود بسیار عجیب و البته قابل تامل است که حتی انسان‌ها نیز به همراه خانه اجاره داده می‌شوند. سئوال است آیا با وجود این  فضای آشفته ودزد  بازار  و تحریم ها  وبحران اقتصادی و رشد لجام گسیخته تورم و گرانی و فقر وبیکاری و اجاره بهای اجاره 10 هزار دلار ماهانه آنهم در شرایطی که 80% جمعیت کشور زیر خط فقر اقتصادی بسر می برند. هنوز رژیم ولایت فقیه مشروعیت دارد و کاری از دست حسن روحانی مدعی اعتدال ودولت تدبیر وامید بر می آید وکلید وی می تواند حلال مشکلات باشد؟ مگر  روحانی چه فرقی با رفسنحانی وخاتمی و احمدی نژاد دارد است که باید موجب توهم گردد که گویا این یکی تافت جدا بافته ای است و می تواند با کلیدش قفل زنگ زده  ی مشکلات اقتصادی ومعضلات تورم وگرانی وفقر وبیکاری و.... را بگشاید؟12 بهمن - 92
داستان اجاره‌بها و آنچه صاحبخانه می‌گوید بسیار طولانی است و تقریبا بسیاری با آن آشنا هستند. اجاره‌بهای میلیونی و بالا یکی از مشکلاتی است که این روزها بسیاری را نگران و زندگی را برای اقشاری که درآمد کمتری دارند بسیار مشکل و سخت کرده است.طرح‌هایی که تا به حال برای کاهش اجاره‌بها انجام شده است نیز تقریبا بی‌ثمر بوده اند؛ برای مثال در اردیبهشت امسال خبری با عنوان «تعیین سقف افزایش 20 درصدی برای اجاره‌بها» منتشر شد که اعلام می‌کرد وزارت مسکن قصد دارد امسال هم طرح تعزیراتی را در بازار اجاره‌بها اجرا کند.بر اساس این طرح حداکثر درصد افزایش نرخ اجاره در سال جاری تعیین و ابلاغ خواهد شد تا موجران اجازه افزایش بیش از آن را نداشته باشند. این روش دو سال پیش هم در بازار اعمال شد اما عملا تاثیری در کنترل بازار اجاره‌بها نداشت چراکه ضمانت اجرایی برای آن وجود نداشته و ندارد.دو سال پیش حداکثر نرخ افزایش اجاره 7 تا 9 درصد اعلام و به بنگاه‌های معاملات ملکی ابلاغ شد که بالاتر از این رقم، قرارداد امضا نکنند. برای سال گذشته هم افزایش 15 درصدی در نظر گرفته شد اما عملا در این دو سال حدود 100 درصد به نرخ اجاره مسکن اضافه شد تا این طرح هیچ تاثیری در بازار نداشته باشد.با توجه به تمام این توصیفات و اجاره‌بهای میلیونی، از زمان گران شدن ارز در بازار غیررسمی، سر و کله اجاره‌های خاص دیگری نیز پیدا شده است و چندی است که افرادی که در محله‌های اعیان‌نشین تهران خانه‌های ویلایی یا بزرگ دارند اجاره‌بها را با دلار محاسبه می‌کنند و تنها به صورت نقدی هر ماه دلار از مستاجر به عنوان اجاره‌بها دریافت می‌کنند.در مورد این نوع خانه‌ها نکته‌ مهم، نوسانات بازار ارز است. مستاجر باید همیشه به یاد نوسانات بازار باشد و ممکن است یک ماه اجاره کمی کمتر و ماه دیگر اجاره‌بهایی هنگفت بپردازد.
ویژگی خانه‌های دلاری

بر اساس آنچه که مشاورین املاک می‌گویند، برخی از صاحبخانه‌ها اجاره‌بها را به دلار تعیین می‌کنند و دلیل آن را نیز ارسال پول برای بستگان آن‌ور آب نشین یا زندگی در خارج کشور اعلام می‌کنند و برای همین نیازی به ریال یا تومان ندارند. این ملک‌های با اجاره دلاری معمولا خانه‌های ویلایی یا آپارتمان‌های درون مجتمع‌های خاص با امکانات بالا هستند.یکی از خانه‌های شگفت‌انگیزی که در این آگهی‌ها به چشم می‌خورد آپارتمانی 6 طبقه در زعفرانیه است که 180 متر زیر بنا دارد و از امکانات آن می‌توانیم به سونا و جکوزی اشاره کنیم اما نکته بسیار مهم در مورد این خانه این است که هر ماه باید اجاره‌ای 10 هزار دلاری را پرداخت کرد. این عدد با دلار 2950 تومانی امروز برابر با 29 میلیون و 500 هزار تومان است.همچنین در میان آگهی‌ها با خانه ای در شهرک غرب برخورد کردیم که آدرس به صورت «شهرک غرب فاز 3» آورده شده است. این خانه به نظر می‌رسد در برجی 26 طبقه قرار دارد و با زیربنایی 214 متری به صورت مبله اجاره داده می‌شود. در مقابل نام این خانه، اجاره‌بهای 5000 دلاری به چشم می‌خورد که به قیمت روز دلار 2950 تومانی عددی برابر با 14میلیون و 750 هزار تومان خواهد شد.نکته جالب در مورد این خانه به غیر از اجاره‌بهای آن، یک امکان ویژه است؛ مستخدم. این خانه به همراه مستخدم یا پیش‌خدمت اجاره داده می‌شود. گزینه‌ای که در نوع خود بسیار عجیب و البته قابل تامل است که حتی انسان‌ها نیز به همراه خانه اجاره داده می‌شوند.در بخش توضیحات برخی از این خانه نیز به مواردی مانند "اجاره به یک نفر خارجی" یا اینکه "اجاره 6 ماه، پیش گرفته می‌شود" هم برخورد خواهید کرد. دیگر امکانات این خانه‌ها شامل سونا، جکوزی و استخر است که البته چنین امکاناتی نمی‌تواند دلیلی برای دریافت اجاره‌بها به صورت دلاری باشد.اگرچه با فروکش کردن قیمت دلار، رونق این مدل اجاره دادن نیز فروکش کرده است اما به عنوان نسل جدید پرداخت اجاره‌بها، از این پس چشممان همیشه به این نوع آگهی‌ها خواهد افتاد. در ادامه، جدول نرخ برخی خانه‌ها را که اجاره‌بهای آنها به دلار است، مشاهده می‌کنید:

حاج حسین پاسدار شریعتمداری آقای زیباکلام تا ببینیم انشای بعدی شما چه باشد؟!

حاج حسین پاسدار شریعتمداری جایی که نکاشته درو می کند تا چه رسد به اینکه بهانه ی مناسب برای سناریو سازی ومانور تبلیغاتی دادن علیه ی رقیب یا منتقدش داشته باشد مشخص است که چگونه  از موضع بازجویی زندان اوینی  سئوال  و پرسش  و پرونده سازی می کند؟  اما پس از شکست 24 خرداد 92 و رئیس جمهور شدن روحانی کرک و پرش حاج حسین پاسدار شریعتمداری  بد جوری ریخته است چون  دیگر نمی تواند همچون گذشته لغز خوانی وتهدید کند . به خصوص اینکه خامنه ای به  استقبال  سرکشی جام زهر توافق هسته ای رفته است که این اقدام ضربه ی کاری بر کندشدن زبان وقلم  حاج حسین پاسدار شریعتمداری  زده است . به ویژه اینکه جواد ظریف هم در 16 آذر  شصتمین سال روز  16 آذر 32 در د انشگاه تهران با فاش کردن  قدرت نظامی پوشالی وباسمه ای  رژیم ولایت  فقیه همه چیز را بر هم ریخت و  اوضاع را آشفته کرد ببهمین دلیل است که میدان برای صادق زیبا کلام باز شده است تا بطور مستقیم انتقاد از برنامه ی هسته ای کند آنگونه که  حاج حسین پاسدار شریعتمداری  را عصبی وبر آشفته کرده و سخت به تکاپو  وواکنش انداخته  است . چون حاج حسین پاسدار شریعتمداری  در دخمه ی کیهان  گفته است صادق زیباکلام با برشمردن برخی مشکلات اقتصادی مدعی شد برنامه هسته‌ای را باید کنار گذاشت . چون وی در نامه‌ای خطاب به مدیر مسئول  دروغ نامه ی کیهان و سایر رسانه‌ها و سایت‌ها ی دیگر که ارسال شده  سئوال کرده است  کشوری که سرانه دوا و درمان و آموزش و پرورش آن هم‌ردیف کشورهای توسعه‌نیافته و آفریقایی است؛ محیط ‌زیست آن بدل به زباله‌دانی بزرگی شده و منظما دارد از بین می‌رود؛ سطح آب‌های زیرزمینی آن به دلیل بی‌توجهی و نبود بودجه دهها متر پایین رفته و کشور را در معرض یک بحران جدی خشکسالی قرار داده؛ با 5/6 میلیون بیکار روبروست و هزار و یک مشکل دیگر دارد، آیا درست است این همه توانش صرف برنامه‌های هسته‌ای‌اش بشود؟ و خطاب به حاج حسین  پاسدار شریعتمداری گفته  گیریم بنده ناصبی، دهری، بابی، زندیق و جزء سایر ملاحده و جنود شیطانی خذلهم‌الله و جنابعالی و سایر موافقین هسته‌ای وفقه‌الله در صراط مستقیم و کامروا در هر دو دنیا. اما اصل سوال لکن همچنان سر جایش باقی مانده است  زیرا که برنامه ی هسته‌ای چه کمکی به پیشرفت و رشد و توسعه اقتصادی ما کرده است؟
اما حاج حسین پاسدارشریعتمداری  از موضع بازجویی وتحریف گری  بدون  اشاره به علت ترک تحصیل میلیون دانش آموزان مدارس وتبدیل به کودکان کار خیابانی شدن به زیباکلام جواب داده است چرا وی  توضیح نمی‌دهد که اولا بر چه مبنایی سرانه درمان و آموزش و پرورش  رژیم ولیت فقیه  را با کشورهای توسعه‌نیافته‌ آفریقایی مقایسه می‌کند؟ ثانیا اگر ایشان واقعا غصه بیکاری و مشکلات موجود اقتصادی را دارد، چرا از متهم اول سوءاستفاده و فساد اقتصادی 3 هزار میلیاردتومانی با این ادعای خلاف واقع که او کارآفرین است، دفاع کرد .حال آن که آن غارتگر اقتصادی پول هنگفت 3 هزار میلیاردی را نه از راه خلاقیت و تولید و کارآفرینی، بلکه با زد و بند و دادن چمدان‌های رشوه‌ای که هر کدام بالغ بر 200 تا 300 میلیون رشوه را بالغ می‌شدند، به دست آورد؟  البته حاج حسین  پاسدار شریعتمداری بطور عمد فراموش کرده است تابگوید مگر در رژیم از صدر تا ذیل آلوده به فساد فقط یک پرونده ی اختلاس بانکی 3 هزار مییارد تومانی وجود دارد؟چون یک قلم پرونده ی بایگانی شده ی 44 دانه درشت های مفسدان اقتصادی هم هست که چند سال پیش از سوی عباس پالیزدار در دانشگاه بوعلی سینا همدان  وجمع دانشجویان بسیجی اعلام گردید ولی بدستور سعید مرتضوی پالیزدار بازداشت ومحاکمه ومحکوم به زندان شد.
جالب  تر اینکه حاج حسین پاسدار شریعتمداری  فرافکنانه  زیباکلام  را متهم کرده است که چرا به جای استدلال معقول و متین، خودزنی می‌کند؟! و با مظلوم‌نمایی چنین القا می‌کند که او را ناصبی و بابی و دهری و زندیق می‌شمارند؟ در کدام رسانه به ایشان چنین تهمتی زده‌اند؟! این هم از زرنگی‌های نه چندان آمیخته با نبوع آقای زیباکلام است که به هنگام تنگ آمدن عرصه استدلال‌، اقدام به مظلوم‌نمایی و تحریک عواطف می‌کند.  در ادامه برای اینکه وی را متهم به آمریکایی بودنش کند  افزوده زیبا کلام  با همان ادبیات آمریکایی‌ها مدعی شده باید غنی‌سازی را جمع کرد و  با آویزان شدن  به همکار  وهم لهجه اش که  مقیم آمریکا است داریوش سجادی  بابر چسب اصلاح‌طلب و مشاور سابق کروبی در واکنش  به اظهار نظر وی نقل کرده است این حرف، شبیه سخنان سپهبد رزم‌آرا در بحبوحه نهضت ملی شدن نفت است مبنی بر اینکه ملت ایران وقتی نمی‌تواند آفتابه بسازند، چه ادعایی برای ملی کردن نفت دارند؟
 بهر حال حاج حسین پاسدار شریعتمداری  از موضع استیصال  و سفسطه گری که نشان از دست خالی بودن وی می باشد . از موضع ضد  آمریکایی گفته جوهر استدلال زیباکلام این است که برنامه هسته‌ای به هزینه‌ها و دردسرهایش نمی‌ارزد. اما سوال این است که آیا مسئله ما با آمریکا صرفا همین برنامه هسته‌ای است؟! اگر مثلا همین آمریکایی‌ها گفتند زیباکلام و بقیه ملت ایران نباید نفس بکشند چون باعث آلودگی هوا و تولید دی‌اکسید کربن می‌‌شوند! یعنی زیباکلام و بقیه ملت ایران باید نفس نکشند؟! اگر آمریکایی‌ها گفتند ما پیشرفت  رژیم ولایت فقیه  در حوزه نانوتکنوژی و... را نمی‌پسندیم باید تعطیل کنیم؟  آنگاه حاج حسین پاسدار شریعتمداری  درمانده کف بر دهان آورده وغیرتی شده  سئوال کرده غیرت زیباکلام کجا ممکن است گل کند؟ واز موضع نمایندگی ملت ایران مدعی شده  ملت ایران باید اختیار حیات و ممات خود را به آمریکا و انگلیس بسپارند؟ اگر این‌گونه است که زیباکلام نباید در تمجید از دکتر مصدق قلم فرسایی کند بلکه باید او را نیز تخطئه کند که چرا کم یا زیاد دنبال بومی و ملی کردن صنعت نفت بود.
 بالاخره  در پایان  حاج حسین  پاسدار شریعتمداری  به  زیباکلام  گفته الحمدلله ناصبی و زندیق نیستید اما در سرمقاله آن روزنامه غربگرا اذعان کردید که اگر به جای صادق زیباکلام، نام شما جانسون و اسمیت بود، حالا نظریات شما را در غرب حلوا حلوا می‌کردند!و اما بعدالتحریر؛ آقای زیباکلام! این بود پاسخ بنده تا ببینیم انشای بعدی شما چه باشد؟! 11 بهمن - 92
صادق زیباکلام با برشمردن برخی مشکلات اقتصادی مدعی شد برنامه هسته‌ای را باید کنار گذاشت.وی در نامه‌ای خطاب به مدیر مسئول کیهان که جز کیهان به سایر رسانه‌ها و سایت‌ها ارسال شده (!) می‌نویسد: کشوری که سرانه دوا و درمان و آموزش و پرورش آن هم‌ردیف کشورهای توسعه‌نیافته و آفریقایی است؛ محیط‌زیست آن بدل به زباله‌دانی بزرگی شده و منظما دارد از بین می‌رود؛ سطح آب‌های زیرزمینی آن به دلیل بی‌توجهی و نبود بودجه دهها متر پایین رفته و کشور را در معرض یک بحران جدی خشکسالی قرار داده؛ با 5/6 میلیون بیکار روبروست و هزار و یک مشکل دیگر دارد، آیا درست است این همه توانش صرف برنامه‌های هسته‌ای‌اش بشود؟وی می‌افزاید: جناب شریعتمداری، گیریم بنده ناصبی، دهری، بابی، زندیق و جزء سایر ملاحده و جنود شیطانی خذلهم‌الله و جنابعالی و سایر موافقین هسته‌ای وفقه‌الله در صراط مستقیم و کامروا در هر دو دنیا. اما اصل سوال لکن همچنان سر جایش باقی مانده: هسته‌ای چه کمکی به پیشرفت و رشد و توسعه اقتصادی ما کرده است؟آقای زیباکلام توضیح نمی‌دهد که اولا بر چه مبنایی سرانه درمان و آموزش و پرورش ایران را با کشورهای توسعه‌نیافته‌ آفریقایی مقایسه می‌کند؟ ثانیا اگر ایشان واقعا غصه بیکاری و مشکلات موجود اقتصادی را دارد، چرا از متهم اول سوءاستفاده و فساد اقتصادی 3 هزار میلیاردتومانی با این ادعای خلاف واقع که او کارآفرین است، دفاع کرد حال آن که آن غارتگر اقتصادی پول هنگفت 3 هزار میلیاردی را نه از راه خلاقیت و تولید و کارآفرینی، بلکه با زد و بند و دادن چمدان‌های رشوه‌ای که هر کدام بالغ بر 200 تا 300 میلیون رشوه را بالغ می‌شدند، به دست آورد؟نکته سوم این است که آقای زیباکلام چرا به جای استدلال معقول و متین، خودزنی می‌کند؟! و با مظلوم‌نمایی چنین القا می‌کند که او را ناصبی و بابی و دهری و زندیق می‌شمارند؟ در کدام رسانه به ایشان چنین تهمتی زده‌اند؟! این هم از زرنگی‌های نه چندان آمیخته با نبوع آقای زیباکلام است که به هنگام تنگ آمدن عرصه استدلال‌، اقدام به مظلوم‌نمایی و تحریک عواطف می‌کند. آقای زیباکلام با همان ادبیات آمریکایی‌ها مدعی شده باید غنی‌سازی را جمع کرد و آقای داریوش سجادی اصلاح‌طلب و مشاور سابق کروبی در واکنش  به اظهار نظر ایشان گفت؛ این حرف، شبیه سخنان سپهبد رزم‌آرا در بحبوحه نهضت ملی شدن نفت است مبنی بر اینکه ملت ایران وقتی نمی‌تواند آفتابه بسازند، چه ادعایی برای ملی کردن نفت دارند.جوهر استدلال آقای زیباکلام این است که برنامه هسته‌ای به هزینه‌ها و دردسرهایش نمی‌ارزد. اما سوال این است که آیا مسئله ما با آمریکا صرفا همین برنامه هسته‌ای است؟! اگر مثلا همین آمریکایی‌ها گفتند آقای زیباکلام و بقیه ملت ایران نباید نفس بکشند چون باعث آلودگی هوا و تولید دی‌اکسید کربن می‌‌شوند! یعنی آقای زیباکلام و بقیه ملت ایران باید نفس نکشند؟! اگر آمریکایی‌ها گفتند ما پیشرفت ایرانی‌ها در حوزه نانوتکنوژی و... را نمی‌پسندیم باید تعطیل کنیم؟ غیرت آقای زیباکلام کجا ممکن است گل کند؟ یعنی ملت ایران باید اختیار حیات و ممات خود را به آمریکا و انگلیس بسپارند؟ اگر این‌گونه است که آقای زیباکلام نباید در تمجید از دکتر مصدق قلمفرسایی کند بلکه باید او را نیز تخطئه کند که چرا کم یا زیاد دنبال بومی و ملی کردن صنعت نفت بود.شما آقای زیباکلام الحمدلله ناصبی و زندیق نیستید اما در سرمقاله آن روزنامه غربگرا اذعان کردید که اگر به جای صادق زیباکلام، نام شما جانسون و اسمیت بود، حالا نظریات شما را در غرب حلوا حلوا می‌کردند!و اما بعدالتحریر؛ آقای زیباکلام! این بود پاسخ بنده تا ببینیم انشای بعدی شما چه باشد؟!

Thursday, January 30, 2014

تصاویر خاتمی در اولین جشنواره فیلم فجر در سال 61

آزموده را آزمودن خطاست
به مناسبت شروع دهه  فجر  و با وجود اینکه روحانی  قبل از آن چند دیدارهای نمایشی – تبلیغاتی با هنرمندان داشت ، اما  امسال کم رنگ تر از هرسال برای دهه زجر تبلیغ شده  است تا جایی که  روز نامه جمهوری اسلامی در این مورد به صدا و سیمای پاسدار عزت الله ضرغامی انتقاد کرد که چرا برای دهه فجر تبلیغ نکرده است؟ درعوض تصاویری از سید خندان خاتمی در سال 61  بازتاب داده شده است که  وی وزیر فرهنگ تفتیش عقاید وسانسورارشاد اسلامی بود  و دراولین جشنواره فیلم فجر  که به دهه زجر تبدیل و مرسوم شده   حضور داشت و سخنران بود  ، آنهم  در سالی که در اوج سرکوب  واعدام وحشیانه و دسته جمعی مخالفان وجنگ افروزی موهبت الهی بود و شهرهای کشور یکی یکی موشک باران و تخریب می شدند  وخیلی اماکن ویران وتعداد کثیری  از مردم زیر آوارها مدفون  وبی خانمان  می شدند  ، ولی خمینی شیاد که پیشنهاد صلح صدام حسین را پس زده بود شعار جنگ  جنگ تا پیروزی سر می داد و تأکید بر راه قدس از کربلا می گذرد  و صدام باید برود می کرد و موسوی نخست وزیر هم می گفت تا آخرین نفر و آخرین خشت خانه می ایستیم ومی جنگیم . ولی در این شرایط و   ایام خاتمی دردفاع از این جنگ خانمانسوز و   تشویق وترغیب  و بسیج هرچه بیشتر  اعزام یکبار مصرفان   به میادین جنگ برای پاک کردن مین  های جنگی  کلید برگزاری جشنواره هنر فیلم سازی مکتبی جنگی  دهه زجر  را  زد . در صورتیکه  پس از 3 دهه سپری شدن از این جشنوا ره نتیجه ی آن خوش خدمتی  ها و زحمات دفاع وحمایت وتبلیغ جنگ افروزانه ی خاتمی اکنون وی نه به بازی گرفته نمی شود ، بلکه متهم به فتنه و همسو با دشمن بیگانه ی آمریکا وخائن و وطن فروش و..... می شود . عجیب است که همچنان  وی جانانه از رژیم ولایت فقیه دفاع و حمایت می کند و از تاریخ نیاموخته است که گفته می شود آزموده را آزمودن خطاست .  11 بهمن -92 


منبع : فرارو : عکس هایی از حضور رئیس جمهور اسبق در اولین جشنواره فیلم فجر منتشر شد.نخستین جشنواره سراسری تئاتر و فیلم فجر در بهمن ماه سال 1361 با حضور سیدمحمد خاتمی ، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت، آغاز به کار کرد.ایرنا امروز عکس هایی از سخنرانی خاتمی در این مراسم را منتشر کرد.

تصاویر کنسرت شهرام ناظری در ساری مرکز استان مازندران برای اولین بار!

تصا ویرکنسرت شهرام ناظری در ساری مرکز استان مازندران برای اولین بار!
باید گفت گرچه شهرام ناظری خواننده ی معروف جزو هنرمندان خوش شانس می باشد که تا حال وی تحمل شده است ، شاید دلایلی در این تحمل کردن وی وجود داشته است . چون رژیم  ولایت فقیه ضد هنر و هنر مند و آزادی و آزادیخواه کش آنقدر هشیار و با تجربه  می باشد  که چگونه با ید با هنرمندان  تنظیم رابطه یا بر خورد  کندو از آنان در راستای اهداف پلیدش  سوءاستفاده نماید . زیرا که با هنرمندان معترض که نه برایش سود ندارد که موی دماغ است و زیان آور به شیوه ای برخورد می کند یا خاموش شوند یا مجبور به ترک کشور گردند یا اینکه در سیاه چال باشند . بهرحال  در خلال صحبت هایی که شهرام ناظری  در روز 17 دی سال گرد جهان پهلوان تختی کرده به نکاتی اشاره  نموده که قابلتأمل است چون نشان می دهد گفتنی ها زیاد هست . چون جایگاه هنر وهنرمند در رژیم ولایت فقیه بگونه ایست که مدافع ومبلغ نوحه ومداحی وتعزیه ومرثیه خوانی و عزا وماتم و  عاشق گریه و گور و مرده و مرده پرستی است .  ناظری که  شامگاه چهارشنبه نخستین شب کنسرت موسیقی  در سالن سید رسول حسینی ساری اجرا  کرد  قبل از برگزاری کنسرت، دقایقی  صحبت کرد و بیان داشت بعد از سالیان سال، طلسم برگزاری کنسرت در ساری شکسته شد،  یعنی در مرکز استان مازندران  که رئیس مجلس در  رأس همه امور و برادرش رئیس دستگاه فاسد قضاییه و حتی  برادر دیگرشان رئیس سازمان حقوق بشر اسلامی هستند  اهل آمل شهردیگری از استان مازندران هستند . در صورتیکه  شهرام ناظری  فاش ساخت  در اکثر شهرهای کشور و همچنین گیلان و بعضی شهرهای مازندران کنسرت اجرا کرده بودم اما عجیب بود که در ساری هیچ وقت نمی‌شد کنسرت برگزار کنم؛ حتی جاهایی مثل ارومیه که برگزای کنسرت خیلی سخت است، من کنسرت داشتم، اما در ساری انجام نشده بود . پس  این کنسرت را به فال نیک می‌گیریم، هرچند که شرایط مناسبی از نظر کنسرت و سالن نیست اما امیدواریم با موج جدیدی که در کشور به وجود آمده  است البته باید افزود نمی تواند جدا از آثار سرکشی جام زهر توافق هسته ای باشد، کمی به فکر مردم باشند و سالن شایسته برای برگزاری موسیقی، درست کنند که هم مردم بتوانند راحت و با امکانات و صندلی خوب برای حضور در کنسرت بیانید و هم ما موزیسین‌ها مشکل نداشته باشیم.  چون این سن، خیلی مشکل دارد و ما در سطح خیلی بالاتری از مخاطبان قرار گرفته‌ایم .
همنین ناظری تاکید کردیک ساعت است که پشت سن، ایستاده‌ایم، تاخیر در برگزاری برنامه تقصیر ما نیست، من هر وقت در برنامه‌هایم تاخیر داشته باشم عذرخواهی می‌کنم. ما سر وقت آمدیم.امیدواریم نه در 50 سال دیگر بلکه ظرف یکی دو سال آینده، سالن مناسبی در شان مردم و موسیقی ملی ایران ساخته شود که به آرزوی دیرینه خود برسیم، سال‌ها است فریاد می‌زنیم که سالن خوب بسازید اما تاکنون انجام نشده است .  هینطور  باید افزود دلارهای نفتی صرف هزینه های دیگری  از جمله ضدهنر وتقویت مداحی گری در خدمت سرکوب وسانسور شده است. بهر صورت  ناظری  با بیان این که پشت سن، سرد بود و من با پالتو روی سن آمدم و اگر اجازه بدهید پالتویم را درمی‌آورم تا  برنامه‌های  در 2 بخش اجرا کنم که شامل  اجرای شاهنامه و مولوی  می باشد .
 آنگاه ناظری ابتدا داستان ضحاک و کاوه آهنگر را اجرا  می کند و در ادامه می گوید  شاهنامه باید به صورت اپرا باشد یا اینکه نقال و راوی می‌خواهد، برنامه‌ریزی عظیمی نیاز است، اما من نقش‌های مختلف را خودم بر عهده می‌گیرم که برای من سنگین است. شاید در آینده که به وضع موسیقی، بیشتر رسیدند، گروه بزرگی داشته باشیم و این مجموعه را تهیه کنیم.
 بالاخره  اینکه شهرام ناظری  پس از اجرای اثر مولوی  با رعایت عدم عبور از خط قرمز ترسیم شده ظهار  می دارد  از نظر آکوستیک صدا، سالن، خیلی ما را اذیت کرد. اگر صدا گاهی خوب نبوده عذرخواهی می‌کنم. شاید ما باید در وسط قرار می‌گرفتیم و جمعیت دورتا دور می‌نشستند اما این سالن برای کشتی تعبیه شده که در وسط تشک قرار گیرند. اسم کشتی را آوردم و یاد جهان پهلوان تختی افتادم. 17 بهمن در مراسم بزرگداشت تختی حضور می‌یابم و به یاد این مرد بزرگ، برنامه اجرا می‌کنم در پایان می گوید می‌خواهم اثر "راست بگو نهان مکن" را اجرا کنم. شاید به در جامعه ما هم بخورد. حال داشته باشید در شرایطی که اجرای برنامه ی هنری برای یک هنرمند سرشناس اینهمه محدودیت وجود دارد ، ولی در آمد نفت دربیش از 34 سال گذشته صرف ارگان های سرکوبگر ضد هنری و آزادی وتبلیغ ترور وتروریسم وجنگ افروزی درداخل وبرون مرز و پروژه هسته ای و اهداف نظامی آن  شده که تبدیل به سرکشی جام زهر توافق هسته ای شده است. 11 بهمن - 92
شامگاه چهارشنبه نخستین شب کنسرت موسیقی شهرام ناظری در سالن سید رسول حسینی ساری اجرا شد. برگزاری این کنسرت برای این خواننده معروف هم جالب توجه بود.ناظری قبل از برگزاری کنسرت، دقایقی را به صحبت پرداخت و گفت: بعد از سالیان سال، طلسم برگزاری کنسرت در ساری شکسته شد، در اکثر شهرهای کشور و همچنین گیلان و بعضی شهرهای مازندران کنسرت اجرا کرده بودم اما عجیب بود که در ساری هیچ وقت نمی‌شد کنسرت برگزار کنم؛ حتی جاهایی مثل ارومیه که برگزای کنسرت خیلی سخت است، من کنسرت داشتم، اما در ساری انجام نشده بود.
 
شوالیه آواز ایران ادامه داد: برگزاری این کنسرت را به فال نیک می‌گیریم، هرچند که شرایط مناسبی از نظر کنسرت و سالن نیست اما امیدواریم با موج جدیدی که در کشور به وجود آمده، کمی به فکر مردم باشند و سالن شایسته برای برگزاری موسیقی، درست کنند که هم مردم بتوانند راحت و با امکانات و صندلی خوب برای حضور در کنسرت بیانید و هم ما موزیسین‌ها مشکل نداشته باشیم. این سن، خیلی مشکل دارد و ما در سطح خیلی بالاتری از مخاطبان قرار گرفته‌ایم.
 وی تاکید کرد: یک ساعت است که پشت سن، ایستاده‌ایم، تاخیر در برگزاری برنامه تقصیر ما نیست، من هر وقت در برنامه‌هایم تاخیر داشته باشم عذرخواهی می‌کنم. ما سر وقت آمدیم، شاید سالن در جای مناسبی از  شهر قرار نگرفته که این مشکلات به وجود آمده است.ناظری تصریح کرد: امیدواریم نه در 50 سال دیگر بلکه ظرف یکی دو سال آینده، سالن مناسبی در شان مردم و موسیقی ملی ایران ساخته شود که به آرزوی دیرینه خود برسیم، سال‌ها است فریاد می‌زنیم که سالن خوب بسازید اما تاکنون انجام نشده است.
وی با بیان این که پشت سن، سرد بود و من با پالتو روی سن آمدم و اگر اجازه بدهید پالتویم را درمی‌آورم، افزود: برنامه‌های ما در 2 بخش است، اجرای شاهنامه و مولوی در بخش نخست و آثار ماندگار هم در بخش دوم  اجرا می‌شود.ناظری ابتدا داستان ضحاک و کاوه آهنگر را اجرا کرد و بعد از آن گفت: شاهنامه باید به صورت اپرا باشد یا اینکه نقال و راوی می‌خواهد، برنامه‌ریزی عظیمی نیاز است، اما من نقش‌های مختلف را خودم بر عهده می‌گیرم که برای من سنگین است. شاید در آینده که به وضع موسیقی، بیشتر رسیدند، گروه بزرگی داشته باشیم و این مجموعه را تهیه کنیم.
شهرام ناظری سپس اثر مولوی را اجرا کرد.
بعد از این اجرا، شهرام ناظری اظهار داشت: از نظر آکوستیک صدا، سالن، خیلی ما را اذیت کرد. اگر صدا گاهی خوب نبوده عذرخواهی می‌کنم. شاید ما باید در وسط قرار می‌گرفتیم و جمعیت دورتا دور می‌نشستند اما این سالن برای کشتی تعبیه شده که در وسط تشک قرار گیرند. اسم کشتی را آوردم و یاد جهان پهلوان تختی افتادم. 17 بهمن در مراسم بزرگداشت تختی حضور می‌یابم و به یاد این مرد بزرگ، برنامه اجرا می‌کنم.وی بعد از این سخنان، گفت: می‌خواهم اثر "راست بگو نهان مکن" را اجرا کنم. شاید به در جامعه ما هم بخورد.
 شهرام ناظری در پایان هم قطعه "آتش در نیستان" را اجرا کرد.
وی بارها مورد تشویق گرم حاضران قرار گرفت و به ابراز احساسات مخاطبان، پاسخ داد.
 
شهرام ناظری پنجشنبه و جمعه هم در ساری به اجرای کنسرت موسیقی می‌پردازد. منبع ایسنا



دختران دهه شصت هنوز مادر نشده اند.

سئوال است که چرا اوضاع چنین شده است؟  چرا هیچگاه هیچ مسئولی پیرامون موضوعات یا پدیده های اجتماعی  نه دلیل معقول ومنطقی ارائه  نکرده است که وارونه اقدام شده است . مثل مبارزه با بی حجابی  و قول حکومت مستضعفان  که پدیده ی شوم زنان تن فروش تولید کرد. یا مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر ومعتادین و....  بنابراین معلوم است در رژیم ارتجاعی زن ستیز که  کودکان دختر 9 ساله با نوجوانان 15 ساله  به زور به خانه بخت  فرستاده شدند . یا به دختران با کره قبل از تیر باران مورد تجاوز قرار داده شدند تامانع از بهشت رفتن شان شود . همچنین از ابتدای شکل گیری اش تا حال زن ستیزی کرده و  بطور مستمر طرح های مبارزه با بی حجابی از سوی نیروی انتظامی  اجرا نموده است. از سوی دیگر با اوضاع بحرانی اقتصادی وتورم وفقر و بیکاری  ادامه دار پر واضح  است  که اوضاع بهتر از این نمی شود . پس خامنه ا ی رهبر ولی فقیه نیاز نیست پس از خود سازی پای بساط دود ومنقل و آتش نشئه ومشنگ شود وبر سر منبر برود وبا هذیان گویی دستور افزایش جمعیت کشور دهد .بلکه باید  کاری کند که اوضاع آشفته و بحرانی اقتصادی وتورم وگرانی وفقر وبیکاری سر وسامانی بگیرد تا دختران دهه 60 همچنان مجرد نمانند ضمن اینکه نتیجه ی مبارزه با بی حجابی واجحاف در حق زنان ودختران ومحدودیت های اعمال شده موجب تغییر  ساختار سنت ها و فرهنگ  مرسوم شده است  طوریکه مخالف آن فرهنگی  شده  است که رژیم ولایت فقیه مدافعش بوده است.  بهرحال گزارش شده است تیام‌ برخلاف اسمش با چشمان آبی‌رنگ و موهای روشنش یکی از متولدین نیمه‌اول دهه60 است، بیشتر دوران نوجوانی‌اش با بیماری مادر و بعد فوت او سپری شداو در حال حاضر از ایران رفته است و مشغول ‌کار در یکی از شهرهای آمریکاست اما گاهی به نظر می‌رسد نوعی تنهایی دهه شصتی به سراغش می‌آید و می‌گوید: «همه زندگی می‌خواستم که بهترین دوست برای دوستانم، بهترین دانش‌آموز برای مدرسه، بهترین خواهر برای خواهر و برادرانم و بهترین فرزند برای پدر و مادرم باشم. اما امروز می‌بینم که تنها هستم و آنها به بهترین بودن من توجهی نکردند.»....10 بهمن - 92
متولد 1360 است. اسفند امسال نیز که بگذرد بیش از 30سال از زندگی‌اش گذشته است و او به‌عنوان یک معلم ورزش در شهر خودشان روزها را به مدرسه و سالن‌های ورزشی می‌رود و شب‌ها را در خانه کنار پدر یا مادرش یا تنها سریال‌های تلویزیونی تماشا می‌کند. رویا یک دختر معمولی در میان دیگر زنان و دختران کشور است و خودش می‌گوید: «همه آنچه در این سال‌ها در زندگی تجربه کرده از او یک دهه شصتی ساخت.» دهه شصتی عنوانی است که با پشت‌سرگذراندن دوران نوجوانی این دهه بر سر زبان‌ها افتاد؛ نسلی که موقعش بود، نسل دیگری را تحویل جامعه ایران دهد اما انگار ترجیح داد این وظیفه را به نسل قبل و بعد از خود بسپارد. به‌طوری‌که حتی در پیش‌بینی‌های جمعیتی نیز دست برد و همه‌چیز آنگونه که انتظار می‌رفت، نشد. این دختران آنگونه که انتظار می‌رفت هنوز تبدیل به «مادران نمونه آینده» جامعه نشده‌اند و همچنان جمعیت زیادی از آنان مجرد است.سرشماری سال 90 نشان داد، جمعیت زنان نیمه‌اول دهه60 در حال حاضر بیشتر از نیمه‌دوم آن و همچنین دهه بعد و قبل از خود است. بر اساس این سرشماری ﻣﻴﺎﻧﮕﻴﻦ ﺳﻨﻲ جمعیت زنان کشور 30 سال است. تیام‌ برخلاف اسمش با چشمان آبی‌رنگ و موهای روشنش یکی از متولدین نیمه‌اول دهه60 است، بیشتر دوران نوجوانی‌اش با بیماری مادر و بعد فوت او سپری شداو در حال حاضر از ایران رفته است و مشغول ‌کار در یکی از شهرهای آمریکاست اما گاهی به نظر می‌رسد نوعی تنهایی دهه شصتی به سراغش می‌آید و می‌گوید: «همه زندگی می‌خواستم که بهترین دوست برای دوستانم، بهترین دانش‌آموز برای مدرسه، بهترین خواهر برای خواهر و برادرانم و بهترین فرزند برای پدر و مادرم باشم. اما امروز می‌بینم که تنها هستم و آنها به بهترین بودن من توجهی نکردند
این دختران مهم‌ترین بخش جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند و بر اساس آمارها جزو 30درصدی جمعیت مجرد زنان کشور هستند و به نظر می‌رسد کمتر از کم‌سن‌وسال‌های خود انگیزه‌ای برای ازدواج دارند. این امر موجب شده تا جدول‌های آماری جمعیت و ازدواج در ایران به شکل دیگری دربیایید. اگرچه از تعداد ازدواج‌ها در سال‌های اخیر کاسته نشده اما آمارها نشان می‌دهند این ازدواج‌ها عمدتا مربوط به دختران نیمه‌دوم دهه60 و بیشتر از آن دهه70 بوده استمیانگین سن اولین ازدواج در بین زنان و مردان بر اساس سرشماری سال 90 در بین دختران 23سال و در بین پسران 26سال است و بر این اساس معادلات ازدواج در این سال‌ها چندان دور از ذهن نیست و تنها در ازدواج‌های مربوط به نیمه نخست دهه60 تفاوت‌هایی وجود دارد.بهاره 31ساله است و کلاس‌های آموزشی زیبایی و پوست دارد؛ چهارسالی است که مشغول ‌کار شده و در این سال‌ها برای گذراندن دوره‌های مختلف دایما در حال سفر به کشورهای اطراف است که برایش کار و تفریح با هم است. درآمدش خوب است و این را یکی از دلایلش برای ازدواج‌نکردن می‌داند. البته او معیارهای دیگری هم دارد و معتقد است هنوز فرد تمام و کمالی را پیدا نکرده است. درمورد این تفاوت می‌گوید: «فکر می‌کنم معیارهای نسل ما با نسل جدید برای انتخاب همسر بسیار متفاوت است. بیشتر می‌بینم که آنها فقط می‌خواهند یک پسر پولدار پیدا شود و ازدواج کنند اما ما به تحصیلات، کار، طرز فکر و رفتار طرف مقابل هم خیلی اهمیت می‌دهیم و عمدتا به نظرم خیلی سختگیرتر هستیم یا شده‌ایم
پدرها و مادرهایی که زود پیر شدند
به نظر می‌رسد دختران متولد 66 به بعد کشور با رسیدن به سن ازدواج، آن را به‌عنوان یکی از معیارهای زندگی خود قرار داده‌اند در حالی‌که دختران بزرگ‌تر از آنان هنوز زیر بار این مسوولیت نرفته‌اند. نجمه و سمیرا در کافه‌ای مشغول صحبت در مورد دوران نوجوانی و کودکی‌شان هستند. هردو با وجود مجردبودن از شرایط خود چندان نیز ناراضی نیستند و دوستان همسن‌شان که ازدواج کرده‌اند را نیز چندان موفق نمی‌دانندنجمه بیشتر به خانواده‌اش رسیدگی می‌کند و می‌گوید: «نمی‌دانم چرا پدر و مادرهای ما خیلی زودتر از پدرها و مادرهایشان گرفتار بیماری‌ها شدند. دایما برای درد قلب پدرم یا درد پای مادرم باید مراقبشان باشم و می‌بینم که تنها من این شرایط را ندارم؛ بقیه هم‌سن‌وسال‌های من هم همین‌طورند. خانواده‌هایمان هم کاملا از ما انتظار دارند و انگار همه امورشان را به ما سپرده‌اند.» سمیرا در جواب نجمه می‌گوید: «خب این به خاطر همین است که ما ازدواج نکرده‌ایم و نه آنها کسی را جز ما دارند و نه ما جز آنها کسی را داریم.» اما نجمه این حرف دوستش را قبول نمی‌کند و ادامه می‌دهد: «آخر مگر ما فرصت ازدواج هم داشتیم؟ حتی به خودمان هم فکر نمی‌کنیم چه برسد به کس دیگر، همه فکرمان خانواده و پاسخ گفتن به آنهاست.» سمیرا نیز به نشانه تایید سری تکان می‌دهد و زیر لب می‌گوید: «نه وقت نکردیمسمانه هنوز از «بله» گفتن دخترخاله متولد 72 خود به پسر هم‌دانشگاهی‌اش متعجب است. او که خود متولد 61 است، می‌گوید البته خیلی از دوستانش هم ازدواج کرده‌اند و مخالف ازدواج نیست اما اصرار چندانی هم برای این مساله ندارد و معتقد است هنوز فرصت هست. یادش می‌آید در سال‌های نوجوانی‌، همان سال‌های پراسترس و فشار برای گذر از سد کنکور یک روز با کنجکاوی مثل همه دختران دیگر کلاسشان سعی می‌کردند به دفتر مدرسه سرک بکشند. آن روز یکی از همکلاسی‌هایی که وسط سال یکباره به عقد پسردایی‌اش درآمده بود، در اتاق مدیر سعی می‌کرد تا برای ادامه تحصیلش در مدرسه اجازه بگیرد: «تازه می‌خواستیم ببینیم ابروهایش را که برداشته، چه شکلی شده، با مادرش آمده بود تا اجازه بگیرد اما مدیر به هیچ عنوان قبول نکرد. معتقد بودند برای دختران دیگر بدآموزی دارد چنین دختری در مدرسه باشد.» به گفته خودش آن زمان این چیزها عیب بوده و مهم‌ترین حسن برای یک دختر گذراندن دانشگاه و داشتن تحصیلات بود: «ما همیشه به فکر درس خواندن بودیم اصلا خجالت می‌کشیدیم به ازدواج فکر کنیم، چقدر غرورداشتیم، پاسخمان در برابر هر درخواست ازدواجی فقط «نه» بود. تازه سال‌های آخر دانشگاه بعضی‌هایمان دیگر کم‌کم سروگوششان می‌جنبیدبر اساس آخرین آمار سازمان ثبت احوال از ازدواج بین گروه‌های سنی مختلف زن و مرد که پاییز امسال منتشر شد و گزارش خبرآنلاین، 47‌درصد از این ازدواج‌ها مربوط به گروه سنی 25سال به بالاست و 53‌درصد یعنی بیش از نیمی از ازدواج‌ها مربوط به دختران کمتر از 24سال با پسران 20 تا 29ساله بوده استسرمایه من در زندگی تنها یک قلب مهربان است و می‌دانم باید با آن تا انتهای زندگی‌ام بروم.» زیباست و هیچ‌چیز نمی‌تواند موجب انکار این زیبایی شود، چشمان خندان یک دختر افغان که در میان صورتی شیرین و مشتاقش برای صحبت‌کردن قرار گرفته است. سال 1362 و بعد از مهاجرت خانواده‌اش به ایران در کشور متولد شده است. مانند هم‌نسلان خودش است و تقریبا همه دوستانش ایرانی هستند که از مدرسه و دوران دانشگاه با آنها در رفت‌وآمد است. در یکی از مطب‌های شهر اهواز کار می‌کند و کارش مرتبط با رشته تحصیلی‌اش رادیولوژی استمی‌گوید در سال‌های دانشگاه در شهر مشهد به خاطر مشغله‌های فکری‌اش در مورد خانواده به خواستگارانش جواب رد داده است. با وجود آنکه یک برادر بزرگ‌تر از خود و دو برادر و یک خواهر کوچک‌تر از خود دارد اما بیشتر بار روحی و فکری خانواده را خودش به دوش می‌کشد: «نمی‌دانم در چه فکر‌هایی بودم، اصلا اسم خواستگاری که می‌آمد می‌گفتم پس پدر و مادرم چه کار کنند. الان هم می‌گویم هرچه خدا بخواهد
آموزش‌ ترحم و دلسوزی
اگرچه بسیاری از این دختران همه متعلق به یک‌دهه هستند اما آمارها نشان از آن دارد که میان رفتارها و اعتقادات دختران نیمه‌اول دهه60 با نیمه‌دوم آن تفاوت بسیاری وجود دارد. شاید از جنگ چیزی جز صداهای مبهم و خاطرات پراکنده به‌یاد ندارند اما دوران کودکی و مدرسه‌شان دقیقا همزمان با دوران جنگ و بعد از جنگ بود. وسایل و امکانات این دوره محدود بودفاطمه متولد 65 و از یک خانواده مذهبی است و به یاد دارد: «هر وقت مدادرنگی یا دفتر نو برایم می‌خریدند ناراحت بودم، دایما فکر می‌کردم باید یاد بچه‌های فلسطینی باشم که در جنگ هستند و الان از این مداد رنگی‌ها ندارند. گاهی خودم هم فکرهایم را باور نمی‌کنم ولی در آن زمان اینگونه بود دیگر.» گذران زندگی با کوپن‌های خرید دولتی، دفترهای یک‌شکل با عکس یک گل مشکی روی جلد، کارتون‌هایی که همه از دلسوزی، از دست دادن پدر و مادر و تنهایی سخن می‌گفت بخشی از خاطرات کودکی دختران و پسران این دهه استشیدا در شبکه اجتماعی خودش می‌نویسد: «والدین شما هم بعد از خوردن یک غذای خوشمزه و‌گرانقیمت سعی می‌کنند خاطرات فقر و نداری دوران بچگی خود را به یادتان بیاورند.» او نیز معتقد است: «دهه60، چه دختر چه پسر، همه زندگی‌شان شاید چندان سخت نبوده اما ویژگی‌های خاص خود را داشت.» آنها در هر دوره یا چندسال، شرایط بسیار متفاوتی را در جامعه تجربه کرده‌اند. تمام‌شدن جنگ و در عوض رشد پله‌پله اقتصادی کشور، نوعی شور و هیجان در دوران اصلاحات، در دوران نوجوانی و کمی در دوران جوانی و دانشگاه، تحصیل برای بهتربودن، مفیدبودن، کارکردن برای متکی‌نبودن به خانواده و بعد سقوط پله‌پله اقتصادی، فرهنگی و... یا حتی بازنشستگی و خستگی پدرها و مادرها که رنگ دیگری می‌گرفت. منبع فرارو و  روزنامه شرق