Saturday, November 30, 2013

تصاویر رقص مارادونا در لباس عربي در امارات.

تصاویر رقص مارادونا در لباس عربي در امارات
جالب است که مرز های ترسیم شده  ی انحصاری پیرامون برخی مقولات در حال شکستن  است . طوریکه بر خلاف ظاهر متمایز بودن شان  گاهی با هم ترکیب و تلفیق می شوند . مثل رقص موزون پا و شکم و دست برخی از بازی کنان  گل زنان  ورزش فوتبال که پس از اینکه گل وارد دروازه ی حریف  می کنند بخاطر شادی  رقص هنرنمایی  کنج زمین ورو به تماشاگران انجام می دهند . بهمین دلیل اکنون می توان گفت  که کشورهای عربی فقط   در رقص هنری  شکم   شهرت  ندارند ، بلکه  رقص فوتبالی عربی  هم تولید وعرضه شده است آنهم با هنرنمایی یک چهره معروف جهانی دنیای فوتبال از آرژانتین  این هنرنمایی از سوی «دیه‌گو مارادونا»   اجرا شده  و تبدیل به لقب  «بن دیه‌گو آرماندو المارادونا» شده است .  بهرحال  باید گفت  دنیای تبلیغات و  رقابت و دلار  به خصوص در زمینه ی ورزشی دست به چه ابتکارات ونوآوری های گوناگونه  که نمی زند؟ اما در رژیم آلوده به فساد که مافیای غارتگر پاسداران سرداران وعوامل شان  تسلط بر باشگاه های ورزشی فوتبال دارند با سیاست سرکوب و سانسور وفیلتر فیس بوک و وبلاگ نویس و شبکه ی خبررسانی اینترنت همه چیز را کنترل نمایند و اطلاعات غیر واقعی بازتاب دهند وتبلیغ کنند.
  
اسطوره فوتبال آرژانتین با لباس عربی در جشن استقلال امارات شرکت کردبه گزارش مهر، «دیه‌گو مارادونا» که پیشینه مربیگری تیم الوصل امارات را دارد، این روزها به نظر می‌رسد کاملا با فرهنگ اماراتی‌ها تطابق پیدا کرده است.وی در جشن استقلال کشور امارات شرکت کرد، ضمن اینکه طبق اعلام ال پاییس، تیه ری آنری، مهاجم پیشین آرسنال هم در این مراسم حضور داشت.رسانه‌های آرژانتینی پوشش گسترده‌ای نسبت به این خبر داشته و حتی نام «بن دیه‌گو آرماندو المارادونا» را برای وی در نظر گرفتند.در تصاویری که از بازیکن پیشین تیم فوتبال آرژانتین منتشر شده، وی در حالی که لباس عربی بر تن کرده و دستار به سر دارد، به چشم می‌خورد.مارادونای 53 ساله که در حال حاضر به عنوان سفیر ورزشی امارات در این کشور حضور دارد، در فصل 12-2011 هدایت تیم فوتبال الوصل را بر عهده داشت و 44 بازی روی نیمکت این تیم نشست . . منبع  : رسانه ی خبری فراروی رژیم

داستان روستایی تنگدست و آخوند و رابطه اش با وصف حال و روز ملت ایران

داستان روستایی  تنگدست و آخوند و رابطه اش با وصف حال و روز ملت ایران
نهم آذر - 92
داستان  ضمیمه شده ضمن ساده بودنش  حاوی نکاتی پند آموز می باشد. زیرا بیانگر شرایط تحمیلی بیش از 34 ساله است که هر زمان رئیس جمهور و  دولت  جدیدی روی کار آمده و  جایگزین قبلی شده  که همراه با کلی  قول و وعده ها بوده است موازی آن سعی شده کاسه کوزه مشکلات اقتصادی واجتماعی .....  و معضلات امور معیشی مردم به گردن دولت مردان قبلی انداخته شود  . بهمین  دلیل حسن روحانی هم در برنامه 3 شنبه تلویوزنی محور بیان عملکرد 100 دولت خود   مشابه  سناریوی سیاست تجربه و تکرار شده  را غلیظ تر از قبل اجرا کرد  . زیرا که ماهیت آخوندهای غیر مولد و شرکا  را  نمی توان  بهتر از روش  عوامفریبی و حواله ناکجاآبادی دادن برای  رفع مسئولیت از عدم پاسخگویی به مطالبات مردم ترسیم کرد. برای این که  از همان  زمان حاکم شدن  و قدرت گیری خمینی و جانشین و شرکا وحامیان شان  روش تصویر مار کشیدن و مار نشان دادن  تا حال ادامه داشته است و توانسته اند  تسمه ازگرده ی مردم محروم ودربند واسیر ایران  بکشند . بنابراین داستان ساده  روستایی و سئوالش  از آخوند ده ضمیمه شده   است .چون بی ربط باشرایط کنونی ایران نیست . به خصوص آنانی که پس از 34  سال تجربه ی غارتگران  حاکم با مفت و مرده خواران آخوندهای متحجر حوزوی و شرکای بقدرت خزیدگانش  را لمس  وتجربه کرده اند به خوبی  می دانند  که چگونه  نقش و سهم قدرت  اینان درست  وارونه  قول داده شده ی خمینی  است  که گفته بود حکومت آینده از آن مستضعفان و پا برهنگان است  .  به ویژه  اینکه در روند جنگ قدرت و انباشت ثروت وانحصاری کردنش رقبا  از طریق  اجرای طرح کودتایی  مشترک پاسداران و  رهبر وبسیج  کنار  زده شدند . اما تا گند قضیه در می آید و وحشت  از  رفع ابهام مردم  حس می شود تلاش می شود. بلافاصله سناریوی وارونه تکرار می گردد . در رابطه شاهد بودیم  که خاتمی جای رفسنجانی شد  و روحانی جای احمدی نژاد را گرفتو رئیس جمهور  شدشود تا هورا کشان تبلیغ کنند شرایط سخت سپری شده و شرایط مناسب و  اوضاع  بهتر با  کلید دولت تدبیر و امید فراهم شده است.  البته با مواضع تاکتیکی- تبلیغاتی که اتخاذ می  شود تا  در اجرای  سناریوی سیکل  تکراری طراحی شده هدف  به انحراف کشانیدن اذهان عمومی دنبال می شود  که ایجاد توهم  در اذهان عمومی است که گویا ممکن است شرایط نسبت به گذشته تغییر کند و بهتر شود تا مانع از حرکت های اعتراضی مردم ناراضی شود .
زیرا برخلاف آنچه کودتا گران تصور می کردند که پس از کودتای 22 خرداد88 مردم معترض تسلیم می شوندو همه چیز  به فراموشی سپرده و شامل مرور زمان خواهد شد . اما کودتاگران به زودی متوجه شدند که با وجود اینکه موسوی وکروبی  را در حصر خانگی نگهداشتند  ولی اتفاقی نیفتاد  تا همه چیز بر وفق مرادشان به پیش رود. برای اینکه  خشم و کینه مردم ناراضی همچون آتش پنهان شده برزیرخاکستر بود که مترصد وزیدن نسیمی برای شعله ور شدنش بود. برای همین تا  نسیم پس از 22 خرداد 88  زده شد و ناراضیان  موج وار در خیابان ها سرازیر و دست به تظاهرات اعتراضی زدند تا درادامه ی تظاهرات های  ضد حکومتی  خودفریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه  توی خیابان ها و دانشگاه ها طنین انداز کنند . گرچه  فریاد  مرگ بر دیکتاتور سردادن معترضان  مقابل کودتا گران بهای بس سنگینی در بر داشت . ولی بدلیل اینکه اعتراضات معترضان  با سرکوب شدید و سرکوب  صدای اعتراضی خیابانی شان مهار شد  ولی معترضان  زانو نزده و تسلیم نشدند تا اینکه ترکش پرداخت هزینه به کودتا گران  اصابت کرد. چون رهبر ولی فقیه به جای موافقت با نامزد ریاست جمهوری کودتاگران پاسدار مجبور شد تا با در خواست تقاضا از مخالفان تا در نمایش انتخابات ریاست جمهوری دوره ی یازدهم نه بخاطر نظام که در حمایت از کشور شرکت کنند  تا حسن روحانی رئیس جمهور شود . سپس حامیانش توی خیابان بریزند و  با فراموش کردن شرایط طاقت فرسا پایکوبی و شادی کنند . چون هدف عبور از بحران اقتصادی وتحریم ها وتن دادن به توافق هسته ای در ژنو  بود.
 بهر حال  از سوی دیگر ربط داشتن این داستان با مدعیان اصلاح طلب ازآن منظر وجه اشتراک دارد که اینان با تجربه و  آزمون شکست خورده ی  بیش از 34 ساله و به خصوص 8 ساله ای که خود بر سر قدرت بودن  اشراف کامل دارند  که بابودن ولی فقیه همکاره و بی پاسخ به هیچ مرجع و نهاد دراین رژیم بربر منش  و تاریک اندیش قرون وسطایی دیگر  نه قانون  دارای جایگاه و  اعتبار و نه معنی و مفهومی دارد. برای اینکه  شورای نگهبان  آلت دست ولی فقیه  است  که تأیید کننده ی نامزدان نمایش انتخابات  گوناگون  است . از طرف دیگر  مجمع خبرگان رهبری که ظاهراً می بایست براعمال ولی فقیه  نظارت داشته باشد ولی  آنچنان آلت دست ولی  فقیه  شده است که  تبدیل  به  نهاد تشریفاتی شده است  که مأموری و مجری   حمد وثناگوی رهبر وفرامین و ی  شده است  . طوریکه بنابر دستور صادره رفسنجانی  را از رأس آن جراحی نمود .حال درچنین اوضاع و احوال که ریش و قیچی دراختیار ولی  فقیه  و پاسداران  می باشد که هر روز خشن  و ضد انسانی تر بامعرضان ومنتقدان و رقبا برخور می کنند. چگونه می توان انتظار داشت که چاقو دسته ی خودش را ببرد ونقض کنندگان آشکار قانون، قرار است  پای بند ومدافع قانون اساسی باشند و دولت اعتدال روحانی معنی و استقلال داشته باشد . بعلاوه باید باور داشت شرایط بهتر از گذشته و رو به بهبود خواهد بود  و تن  دادن به توافق هسته ای  بدون تنش و پیامدهای واکنشی اعتراضی – انتقادی داخلی  مواجه می شود .
بهر صورت گویا  خود  به  توهم زدگان  که  تلاش می کنند توهم خود را به مردم تلقین کنند همچون داستان روستایی ساده دل  در مانده است  که چون مرید و پیرو ملای روستا بود . برای درمان مشکلات خودنزد وی می رود تا پس از بازگویی مشکلات  و دریافت رهنمود و  اجرای اوامر و فتواهایش در نهایت آنقدر درمانده و  زهواره در رفته وخسته شود که به علت خستگی مفرط و چندین شب بی خوابی عاقبت بی هوش و  به خواب رود  و دعاگوی ملای روستا شود.
داستان روستایی فقیر و تنگدست یا روز وحال ملت ایران
روستایی فقیری که از تنگدستی و سختی معیشت جانش به لب رسیده بود، نزد آخوند ده رفت > و گفت: آملا، فشار زندگی آنقدر مرا در تنگنا قرار داده که به فکر خودکشی افتاده ام. > از روی زن و بچه هایم خجالت می کشم، زیرا حتی قادر به تامین نان خالی برای آنان > نیستم. با زن، شش فرزند قد و نیم قد، مادر و خواهرم در یک اتاق کوچک مخروبه زندگی > می کنیم، که با هر نم باران آب به داخل آن چکه می کند. این اتاق آنقدر کوچک است که > شب وقتی چسبیده به هم در آن می خوابیم، پای یکی دو نفرمان از درگاه بیرون می ماند. > دیگر ادامه این وضع برایم قابل تحمل نیست… پیش تو، که مقرب درگاه خدا هستی، آمده امتا نزد او شفاعت کنی که گشایشی در وضع من و خانواده ام حاصل شود
آخوند پرسید:> از مال دنیا چه داری؟
روستایی گفت:> همه دار و ندارم یک گاو، یک خر، دو بز، سه گوسفند، چهار مرغ و یک خروس است.> آخوند گفت:> من به یک شرط به تو کمک می کنم و آن این است که قول بدهی هرچه گفتم انجام بدهی.
روستایی که چاره ای نداشت، ناگزیر شرط را پذیرفت و قول داد….آخوند گفت:> امشب وقتی خواستید بخوابید باید گاو را هم به داخل اتاق ببری. روستایی برآشفت که: > آملا، من به تو گفتم که اتاق آنقدر کوچک است که حتی من و خانواده ام نیز در آن جا > نمی گیریم. تو چگونه می خواهی که گاو را هم به اتاق ببرم؟!
آخوند گفت: فراموش نکن که قول داده ای هر چه گفتم انجام دهی وگرنه نباید از من > انتظار کمک داشته باشی.
صبح روز بعد، روستایی پریشان و نزار نزد آخوند رفت و گفت: دیشب هیچ یک از ما > نتوانستیم بخوابیم. سر و صدا و لگداندازی گاو خواب را به چشم همه ما حرام کرد.
آخوند یکبار دیگر قول روستایی را به او یادآوری کرد و گفت:> امشب علاوه بر گاو، باید خر را نیز به داخل اتاق ببری.
چند روز به این ترتیب گذشت و هر بار که روستایی برای شکایت از وضع خود نزد آخوند می > رفت، او دستور می داد که یکی دیگر از حیوانات را نیز به داخل اتاق ببرد تا این که > همه حیوانات هم خانه روستایی و خانواده اش شدند! روز آخر روستایی با چشمانی گود > افتاده، سراپای زخمی و لباس پاره نزد آخوند رفت و گفت که واقعا ادامه این وضع برایش > امکان پذیر نیست!
آخوند دستی به ریش خود کشید و گفت: دوره سختی ها به پایان رسیده و به زودی گشایشی > که می خواستی حاصل خواهد شد. پس از آن به روستایی گفت که شب گاو را از اتاق بیرون > بگذارد!
ماجرا در جهت معکوس تکرار شد و هر روز که روستایی نزد آخوند می رفت، این یک به او > می گفت که یکی دیگر از حیوانات را از اتاق خارج کند تا این که آخرین حیوان، خروس > نیز بیرون گذاشته شد.روز بعد وقتی روستایی نزد آخوند رفت، آخوند از وضع او سئوال کرد و روستایی گفت: خدا > عمرت را دراز کند آملا، پس از مدتها، دیشب خواب راحتی کردیم. به راستی نمی دانم به > چه زبانی از تو تشکر کنم. آه که چه راحت شدیم و این است حال و روز ملت.  منبع : ایمیل دریافتی از یک دوست


Thursday, November 28, 2013

چگونه آن جای فراخ را می خواهی تنگ کنی؟

 چگونه جای فراخ را می خواهی تنگ کنی؟ یا شکاف  دره عمیق با سوزن وبخیه درز گرفته شود؟!
قسمت -2  و پایانی
دبیر  می پرسد : چطوری راه حل دارد؟
حمید : آقا یک کفاشی  سر محله مان است که کارش خیلی  درسته ، تازه پسرش هم دوستم هست .  در  اولین مرخصی  پوتین های سربازی را  به کفاشی محل می دهم  تا  به شکل  نوک باریک  قیصری  جمع و جور  و درستش کنه .
دبیر : می گوید :  خوب یک دست بولیز و شلوار گل وگشاد وگنده به تو داده می شود که شلوارش تا روی سینه ات میاد و جیب های  بولیز نیز تا دور شکمت می رسد . طوریکه هرموقع می خواهی دست توی جیب بولیزات بکنی باید کمر بندت را شل کنی تا بتوانی دست توی جیب های بولیز ارتشی بکنی.
حمید :  خیالی نیست آقا، چون اینم راه حل داره .
دبیر می  پرسد  :  راه حلش چیست؟
حمید می گوید : آخه آقا یک خیاط فامیل آشنا دارم که مثل کفاش محله کارش خیلی درسته .پس بولیز وشلوار ارتشی را  نزدش می برم  تا راس و ریس اش کند .
دبیر: در ادامه به حمید می گوید اما یک کلاه ارتشی بتو داده می شود  که بدلیل بزرگی هم جلوی دید چشمانت را می گیرد . هم اینکه لاله های گوشت را  پر می کند و می پوشاند.
حمید :  آقا مسأله نیست . چون راه چاره دارد .
دبیر : سئوال می کند راه چاره چیست؟
حمید : جواب می دهد آقا یک دوست خیلی نزدیک و صمیمی دارم که پدرش مغازه کلاه فروشی دارد . تعمیر هم می کند . بنابراین اگر نتوانستم توی پادگان کلاه را با سرباز های دیگر عوض کنم . میرم مغازه کلاه فروشی پدر دوستم تا  ترتیب کلاه مناسب را بدهم .
دبیر : متوجه می شود که سکوت کلاس را فرا گرفته و دانش آموزان  هم با دقت  این گفتگو را دنبال می کنند . آنگاه خطاب به حمید می گوید گیرم  پوتین های سربازی را به کفاش محله دادی و بولیز و شلوار را به خیاط آشنا می دهی تا  مورد دل خوایت  درست وردیف کنند وکلاه را هم نزد پدر دوستت می بری تا برایت تنگ یاعوض کند. اما سئوال است.
حمید : آقا چه سئوالی؟
دبیر : سئوال اینکه تو که  شازده وتنبل وراحت طلب هستی  وعاجز از درس خواندن،  چگونه آن جای فراخ را می خواهی تنگ کنی؟
حمید : پس از شنیدن این سئوال که انتظارش را نداشت .  انگاری نشادر بهش تزریق کرده باشند با عصبانیت از جایش بلند می شود و دلخور و نق زنان تند بسوی درب خروجی کلاس  می رود . سپس درب را باز و خارج می شود و آن را محکم بهم می کوبد و از پله های طبقه  دوم راهی حیاط  دبیرستان می شود و  زیر آفتاب  و سط آن دراز می کشد. ولی نگاهش به سمت  دبیر در  کلاس طبقه دوم  است  تا پس از زنگ و تعطیلی کلاس  نزد دبیر رود و انتقاد وتهدید کند که چرا وی را نزد بقیه دانش آموزان خراب کرد و.....
 بهر حال  اکنون سئوال است که رهبر ولی فقیه پس از توافق هسته ای ژنو  که 27 امتیاز داده است چگونه و چه می خواهد جایگزین شعار انرژی هسته ای حق مسلم ماست کند که حاصل  بیش از چند دهه  سیاست وتلاش برنامه ی هسته ای با صرف  هزینه های میلیاردی بسیار کلان   بوده که بطور  پنهان  و آشکار دنبال شده است؟ به ویژه اینکه بدلیل تحریم های ناشی از برنامه هسته ای اقتصاد کشور نابود و وابسته و ورشکسته  و دلالی و وارداتی ومصرفی شده است؟؟ ازسوی دیگر رشد لجام گسیخته ی تورم وگرانی و فقر و بیکاری بیداد می کند که سئوال بی جواب است برای چه همچون جنگ خانمانسوز 8 ساله که خمینی اصرار بر ادامه اش داشت تا اینکه منجر به سرکشی جام زهر ناشی از شکست شد .توافق هسته ای هم تبدیل به جام زهر دیگری  خواهد شد ؟ خلاصه  چگونه قرار است شکاف این دره عمیق پرنا شدنی با سوزن وبخیه درز گرفته شود؟!
8 آذر -92
گفتم تو اینکاره نیستی ! قسمت اول

گفتم تو اینکاره نیستی !

گفتم تو اینکاره نیستی !
داستان توافق هسته ای ژنو که پس از مذاکره ی ماراتونی بیش از 10 ساله  امضا شدو از آن بعنوان توافق برد- برد یاد می شود .  مرا به یاد خاطره ای  دور انداخت  که جنبه مزاح دارد بنابراین بازگویی اش خالی از لطف نیست . چون پایان این خاطره  یه جورایی میشه گفت  که  بی شباهت به توقف غنی سازی و پیآمدهایش نیست .  اما داستان خاطره چنین  است   دوستی  داشتم  که  دبیر آموزش و پرورش    رشته خدمات  بود. می گفت  شیوه ی کارش این است  که برخی از دروس تئوری را به سبک کار گروهی -5-6 نفره میان دانش آموزان  دنبال و  تدریس می کند . برای اینکه باور داشت  این شیوه هم نوعی تقسیم کار جمعی است . هم موجب تقویت روحیه ی کار جمعی دانش آموزان و قدرت بیان شان می شود  . هم  اینکه چون   موضوع  درسی چند بار از سوی خود دانش آموزان تکرار می شود . موجب فهم بیشتر دانش آموزان  می شود  مهم این که  من متکلم الوحده نبودم .  به خصوص اینکه  مطلب  مشخص شده از سوی دانش آموزان با رجوع  که به کتابخانه  که از  کتب و منابع دیگر مرتبط به موضوع استفاده می کنند  وچند بار   تکرار  می شود در پایان  با توضیحی که من  می دهم دامنه ی بسط و توضیح موضوع تدریسی  گسترده می شود. بهرحال  وی افزود اما در بین دانش آموزان بازیگوش ، در یک کلاسی یکی بود که نام کوچک وی حمید بود  که بر خلاف اینکه جثه ی ریزه میزه ای داشت  و کمی هم بچه سوسول بود . ولی عجیب  هم عشق لاتی داشت و هم  همچون جوجه ی خروس  با صدای دو رگه که تمرین خروس شدن می کند وی  نیز  احساس گندگی می کرد و ادا واطوار گنده لات ها را در می آورد  تا اینکه  یک روز نوبت وی بود که در کنفرانس تیم گروهی دانش آموزان کلاس  مطلبی را مطالعه و مثل بقیه دانش آموزان پایین کلاس برای دانش آموزان کلاس توضیح دهد  اما  از حضور پایین کلاس خود داری نمود .  
دبیر سئوال  می کند چرانمی  آیی پایین کلاس تا توضیح دهی؟
حمید می گوید :  آقا نخوندم  و آمادگی اش را ندارم .
دبیر می پرسد:  چرا؟
حمید می گوید  : چون آقا علاقه ای به درس ندارم .
دبیر سئوال می کند  : چرا؟
 حمید می گوید  : آقا چون همه رفقا وبچه محله ای هایم رفتند سربازی .منم می خواهم برم سربازی .
دبیر  می پرسد :  حمید تا زمانی که مدرسه می آیی باید درس بخوانی وفرقی با بقیه دانش آموزان نداری .
احمید :  باکلفت وبلند تر صدایش  می گوید  آقا  منکه گفتم  می خواهم چند ماه دیگه  برم سربازی .
دبیر:  چون حمید  اصرار  به رفتن سربازی می کند به وی می گوید توکه تحمل وتوان درس خواندن را نداری چگونه می خواهی سربازی بروی و شرایط سخت سربازی را تحمل کنی؟
 حمید می گوید : آقا مگر من چه کمتر از دیگران دارم که سربازی می روند؟
دبیر می گوید : : آنها قبل از اینکه دبیر ستان را تمام کنند از روی ناچاری به سر بازی می روند . در ضمن گفتم که سربازی آسان نیست
 حمید می گوید : آقا  خیالی نیست  .
دبیر می گوید  : ولی تو اینکاره نیستی .
 حمید  می پرسد : آقا برای چه  من اینکاره نیستم؟
دبیر می گوید  : چون تو ریزه میزه  هستی  و  وقتی تو نمی تونی درس بخونی ،  سربازی  هم برایت سخته.
حمید  : آقا ما از پس نه سر بازی که هر کاری بر می آیم .
دبیر  می گوید : گفتم تو توی درس خوندن آزمون خوبی پس ندادی  و مردود شدی در صورتی که آسان تر از سربازیست .
حمید  : آقا سربازی چه ارتباطی به درس خوندن  داره؟
 دبیر  می گوید : تذکر دادم سربازی کار آسانی نیست .
حمید  : آقا مشکل سربازی  چیست؟
 دبیر می گوید  :چون اولاً سربازی مقرارت خشک نظامی دارد . دوماً  جثه تو ریزه میزه است  ممکن است موقع تقسیم  وسایل  سربازی  دچار مشکل شوی .
 حمید : آقا  مثلاً چه مشکلی؟
دبیر می گوید :  مثلاً  یک جفت پوتین  بزرگ  پا به تو داده می شود  که پشت سرت  سینه می زند.
حمید : آقا گرفتی مرا ،  سینه زدن پوتین سربازی یعنی چه؟
 دبیر می گوید  : یعنی اینکه پوتین  بزرگ وگشاد است وموقع راه رفتن  پوتین  چون  از پایت بیرون میاد بعلت تماس با کف پایت ریتم صدایش مثل سینه زدنست.
حمید : آقا ایرادی  نداره چون راه حل داره .
ادامه دارد.......
  هشتم آذر- 92       

ورود كالاي قاچاق از مبادي قانوني ادامه دارد

ورود كالاي قاچاق از مبادي قانوني ادامه دارد


دبير جامعه متخصصين نساجي ايران با اشاره به اينكه هنوز مسئله قاچاق كالاهاي پوشاك برطرف نشده و از مبادي‌ قانوني كالاهاي قاچاق وارد كشور مي‌شود، گفت:بايد تورم و قاچاق را كنترل نماييم تا به واسطه آن رونق توليد به وجود آيد. مجيد نامي در گفت‌وگو با تسنيم، با مثبت ارزيابي كردن اتفاقات دو سال اخير اقتصاد كشور در افزايش نرخ ارز بر فعاليت واحدي‌هاي توليدي نساجي، اظهار داشت: افزايش نرخ ارز باعث شد تا حجم واردات كالاهاي اين حوزه به كشور كاهش پيدا كرده و فرصتي براي پيشرفت وتوسعه واحدهاي توليدي داخلي به وجود آيد. وي به افزايش صادرات محصولات نساجي طي هفت ماه نخست امسال اشاره كرد و افزود: در هفت ماه امسال واردات پوشاك تا 90 درصد كاهش پيدا كرده و با ايجاد فضاي رقابتي مناسب ميان واحدهاي توليدي صادرات با رشد مناسبي روبه‌رو بوده است.نامي در ادامه صحبت‌هاي خود به مسئله قاچاق محصولات نساجي نيز اشاره كرد و اظهار داشت: با وجود آنكه واحدهاي توليدي اين روزها با رونق مناسبي در فعاليت خودروبه‌رو هستند اما بايد بگويم هنوز مسئله قاچاق كالاهاي پوشاك برطرف نشده است به نحوي كه از طريق مبادي‌هاي قانوني كالاها وارد كشور مي‌شود